Monday, July 31, 2006

آدم برفی

انقدر رو در و دیوار دلمون نوشتیم
که دیگه جای خاطره هم نمونده
....

Sunday, July 30, 2006

نقاب

همه زندگیمون فیلمه
صد بار این صحنه رو بازی کردیم
هی کات می کنن
کار گردان پفیوز هم راضی نمیشه
کاش می دونستم کارگردان زندگیمون کیه تا تکلیفمو باهاش روشن می کردم
تهیه کننده و کارگردان و مدیر فیلم برداری و همه دستشون تو دست هم هست
ما اگه نخوایم فیلم بازی کنیم باید کیو ببینیم
بسه دیگه بابا
....
فقط بخاطر رفیق باحالم

Saturday, July 29, 2006

سفر به چزابه

بسیار سفر باید
تا پخته شود خامی
جای همه خالی
سفر به سی سخت و سمیرم خوب بود و خوش گذشت
امیدوارم یه روز همه با هم بریم
نزدیکای شیراز که رسیدیم آفتاب داشت غروب می کرد
زیباییش بی نهایت بود
و داشت روحمو نوازش می داد و خاطرات سفر رو زنده می کرد
همون موقع بود که فهمیدم خستگی راه روی دوشمه
تو سفر هست که می شه با هم بودن رو تجربه کرد
همدیگه رو شناخت
گذشت رو به یاد آورد
سختی زندگی رو چشید
.... و

Thursday, July 27, 2006

تو خیانت در امانت می کنی رفیق

یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی من این بود که
خیلی از حرفامو به تو گفتم
و به تو اطمینان کردم و تو رو تو جریان خیلی کارام قرار دادم
خریت کردم
تو راز نگهدار نیستی
نمی دونستم تو یه آدم سوئ استفاده کنی هستی که
نه حرفای معمولیم که حرفای دلم رو هم علیه خودم جلو خودمو و دیگران به کار می بری
آره زورم گرفته
تو خود شیرین و فوضول هستی
بعضی ها از زندگی رضایت ندارن و زیادی حسودن و نمی تونن ببینن
و واقعا" انقدر بی شعورن که ارزش حرف زدن ندارن
....

Wednesday, July 26, 2006

.... واسه اونی که

واسه اونی که عاشقشم
اونی که امیدمه
آرزومه
.... واسه اونی که اگه بدونه چقد دوسش دارم
اونی که امیدوارم لا اقل امشب یه سر به کلبه خراب و ویرون من بزنه
نور امید رو به اینجا بیاره
امیدوارم بفهمه
اون عمر منه نفس منه همه زندگی منه
کاش باور می کرد
....

Tuesday, July 25, 2006

غریبه

خیلی با هم غریبه شدیم
انگاری هیچوقت همدیگه رو نمیشناختیم
....
بخشیدن دوست
انتقام ملایم از اوست
میدونی رفیق
هنوزم دخترای پاک توی این جامعه کثیف هستن
منه به اصطلاح پاک یکی از همون پاکها رو میخوام
بدون تجربه

Sunday, July 23, 2006

قاصدک

قاصدک هان چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دییار و دیاری
باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی
باک است
برو آنجا که تو را منتظرند برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی
تو دروغ
که فریبی
تو فریب
قاصدک هان ولی آخر
ای وای
راستی آیا رفتی با باد
با توام آری کجا رفتی آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز راستی آیا جایی خبری هست هنوز
مانده خاکستر گرمی جایی آی
در اجاقی رمق شعله نمی بندد
خردک شرری هست هنوز
قاصدک حرفهای همه عالم شب و روز
در دلم می گرید
....

بی خوابی

کاش آدم می تونست بیش از یکبار زندگی رو تجربه کنه
....
دیشب یه حال عجیبی داشتم
یه جوری بودم
.... یه جاهایی رو دیدم که
کف بر شدم
وای
خرابم
بهشت زیر پای پولدارهاست
من دیشب لذت بردم
.... اما آخرش
کافیه که آدم بر حسب شرایط در محیطی که قرار داره در اون زمان لذت ببره

Saturday, July 22, 2006

میراث من جنون

حالا دیگه همه دلخوشیشون منم
همه امیدشون به منه
فکر می کنم بزرگ شدم و مسئولیتم سنگین شده
احساس غرور دارم
باید فکر اونا هم باشم و واسه آیندم تنهایی تصمیم نگیرم
کارم سخت شده
امیدوارم بتونم از پسش بر بیام و اونا رو شاد کنم
....
هیچکدوم نمی فهمید من چی می گم

Friday, July 21, 2006

خرابه ها و ویرانه ها

خدا کنه کسی ذاتش خراب نباشه
پست نباشه
وگرنه هیچ کاریش نمی شه کرد
....
یک داغ دل بس است برای قبیله ای
یک کره خر بس است برای طویله ای

Thursday, July 20, 2006

کولی

می میرم برات
از دلی شکسته
نا امید و خسته
تو باز غرور
تو بازم غرور
عاشقم هنوز
برو
تا بزرگی
می خوام که فقط آرزوم بشی
....
زندگی غرور ور نمی داره

Wednesday, July 19, 2006

شیرین و فرهاد

بدترین شکل دلتنگی وقتیه که
در کنار اونی که دوسش داری باشی
و بدونی که هرگز بهش نمی رسی
....
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او

Monday, July 17, 2006

مادر

تشکر از مادر بهونه نمی خواد
....

Saturday, July 15, 2006

عشق من

تو باعث میشی که منت همه رو بکشم لعنتی
دیگه بیشتر از این خرابم نکن
....

Monday, July 10, 2006

فقط بخاطر دلم

از خودم بدم میاد
نمی دونم چی بگم
روز اول که اومدم وبلاگ بسازم
گفتم فقط بخاطر دلم
یه جایی که احساسمو اونجا خالی کنم
از عقایدم اندیشه هام رویاهام و خودم و خیلی چیزای دیگه بنویسم
اما دروغ نگم
گفتم اونجا شاید گمشدم رو پیدا کنم و از این تنهاییه همیشگی در بیام
حالا که یه مدتی گذشته می بینم هیچی نیستم
هر کی یه حرفی واسه گفتن داره الا من
کلبه وبلاگیه بعضی ها اونقدر آرامش بخشه
اونقدر نوشته هاش عمیق و دلنشینه
اونقدر موسیقیش تاثیر گذاره
که آدم رو مدتها به سکوت و تفکر وا می داره
به اندیشیدن در مورد خیلی چیزا
یه حس عجیبی به آدم دست می ده
یه حال و هوای غریبی داره
یه جوری که گفتنی نیست
آدم احساس می کنه با خدا نشسته
با لب خنده اشک می ریزه
نه خندش از نوع شادیه و نه گریش از نوع دلتنگی
واقعا" مدلش فرق می کنه
می شی عین بچه کوچولوها موقع خواب
ساده و بی ریا و دوست داشتنی
فقط می دونم اون لحظه ها خیلی آرومم
دلم می خواد داد بزنم و بگم چقدر زندگی قشنگ و دوست داشتنیه
فریاد بزنم که همتونو دوست داره
آروم بگم که هیچکی جز من بد نیست
و بعضیها واقعا" خوب و با محبتن
اگه بدونید الان چه حسی دارم
چقدر دلم کوچیکه
هیچی تو دلم نمی مونه
....

دلتنگی

کاش می شد خیلی از حرفها رو اینجا زد
نمی دونم کی مقصر بود
اون بیشتر با خودش لجبازی کرد تا با دیگرون
انگاری همه چی دست به دست هم داده بود تا بشه
واسه همه دل کندن سخت بود
کاش اون اشتباه نکرده باشه
دوسش دارم
.... امیدوارم
امشب واسه من یه شب فراموش نشدنیه
طعم این تلخی و این شیرینی رو چشیده بودم ولی اینبار مدلش فرق می کرد

Sunday, July 09, 2006

رسوایی

آخه چرا باید عاشقو از خودت برونی
عاشق شو
و از عاشقی نترس
.... در عشق بمیر تا
واسه عشق باید جنگید نه گدایی کرد
ببین تو دلت چند تاست
اگه یکی بود
.... بدون که عاشق شدی
اول شرط عاشقی اینه که
ببینی طرفت از چی خوشش میاد و اونو تائید کنی
نه اینکه چی درسته
ولی اول شرط دوست داشتن اینه که
ببینی چی درسته و اونو تائید کنی
نه اینکه طرفت از چی خوشش میاد
....

Saturday, July 08, 2006

یاد بگیر و دانسته هایت را رها کن

خدا را شکر همه مردم تو همه مسائل صاحب نظرن و اهل دل
نمی دونم واقعا" زندگی چقدر دوست داشتنیه که بعضیا سر پیری هم دو دستی بهش چسبیدن
وقتی با خودم فکر می کنم به خودم می گم
واقعا" زندگی انقدر عزیزه که آدم وضع فلاکت بار پیری رو تحمل می کنه ولی دل نمی کنه
به نظر من
اگه آدم چند روز شیرین و با حال و در یه آرامش نسبی زندگی کنه
بهتر از یک عمر زندگیه نکبتیه
اون هم تو این دنیا که هر کی تاسف یکی دیگه رو می خوره
....

Friday, July 07, 2006

آن طرف تر از زندگی

هر چی آدم فهمش بیشتر باشه دردش بیشتره
وقتی آمار و ارقام قاچاق زن رو تو دنیا نگاه می کنی
به وحشت می یفتی
وقتی می بینی بیشتر اونا خردسالن
مو به تنت سیخ می شه
وقتی می بینی ملت روز به روزاز معنویت دور می شن
و فساد همه جوره غوغا می کنه
دلت می خواد سر به بیابون بزنی
وقتی می بینی فرهنگ زشت غرب همه دنیا رو گرفته
دلت می خواد بری یه گوشه و های های گریه کنی
چه جوری می تونم خودمو گول بزنم و خوش باشم
یه حال عجیبی دارم
نفسم بالا نمی یاد
انگاری عرصه برام تنگ شده
....

Thursday, July 06, 2006

تنها ترین تنها

وقتی می سوزه تر و خشک با هم می سوزه
حالا من دارم همه جوره می سوزم
شخصیت آدمها از دور قشنگه
وقتی از دور می بینیشون یا می شناسیشون دوست داشتنین
.... اما وقتی بهشون نزدیک می شی
کاش می شد ببینمت
اما می ترسم اونجوری همه چی خراب بشه
آخه اینجوری دوست داشتنی تری
.... ولی دل می گه
هنوز هم تنهام
....

Wednesday, July 05, 2006

کاش

خودمو گم کردم
دیشب یه حال و هوای غریبی داشتم
دلتنگ شده بودم
.... حس
فصل پا ییز و زمستون رو بیشتر از فصل بهار و تابستون دوست دارم
ماه های آذر و دی و بهمن رو بیشتر از فروردین و اردیبهشت و اسفند
و بعد شهریور و مهر و آبان و در آخر خرداد و تیر و مرداد دوست دارم
خدایا همیشه بدیهای خودم رو به یادم بیار
تا هیچ وقت به خاطر خوبیهای نکردم مغرور نشم
وهمیشه به فکر انجام دادن کار خوب باشم
خدایا همیشه خوبیهای دیگرون رو به یادم بیار
تا بدیهای احیانا" نکرده دیگرون منو ناراحت نکنن
و دیگرون به یاد من باشن
کاش همه عین بچه کوچولوهاصادق و مهربون بودیم
کاش زندگیمون عین بازیه کوچولوها پر از صفا و صمیمیت بود

Tuesday, July 04, 2006

دغدغه

می گن هدفت از زندگی چیه
چه سئوال خنده داری
اما نه
آدم باید ببینه هدف اصلیش چیه و اونوقت هدفهایی رو که باید واسه رسیدن به اون هدف طی کنه رو مشخص کنه
هدفهاش رو رتبه بندی کنه و به صورت سلسله مراتبی بچینه
کاش می شد باور کرد همه این هدفها در نهایت می خوان برسن به یه هدف
شناخت خداوند
و رسیدن به یک مهم
آرامش
همه دارن تو دنیا جون می کنن تا برسن به آرامش به یه آرامش نسبتا" مطلق
ولی هیچکی تو دنیا نمی دونه اون آرامش مطلق جز با شناخت خداوند امکان نداره
می خوام ادامه تحصیل بدم و درس بخونم و مطالعه کنم
می خوام کار دلخواهمو انجام بدم می خوام تحقیق کنم تدریس
می خوام داده هایی رومنطقی پیدا کنم و درست جمعشون کنم و بعد در اختیار دیگرون بزارم
می خوام اگه نتونم یکی عین خودمو پیدا کنم لا اقل یکی شبیه خودمو پیدا کنم
تا یکی بهتر از خودمون بسازیم
می خوام اون بهتره آینده ای بهتر از الان بسازه
این میشه یه بازیه خوب که تا ابد زیبا جلو میره
خیلی چیزای دیگه می خوام که امیدوارم بشه
می خوام یکی از اون تکها باشم
اگه نشد تک بشی ممکنه یه تک دستت بیفته مثل تک دل
اونوقت باید قدرشو بدونی و درست استفاده کنی و به موقع بیای
اونوقت تو رو هم یکی از اون تکها می دونن
.... می خوام

Monday, July 03, 2006

فریاد زیر آب

کاش می شد کل بدبختی ها رو تو یه نخ سیگار خالی کرد
و بعد هم دودش کرد تا بره به هوا و ناپدید بشه
کاش می شد همه کمبودها رو یه جوری جبران کرد
کاش می شد همه کارها رو با حرف زدن انجام داد
کاش یه کم دست و پای آدم باز بود و می تونست بعضی کار ها رو انجام بده
کاش واقعا یه منجی باشه و دست آدم رو بگیره و هر چی تو نخوای اون بخواد
کاش همه بدبختی های آدم همون هیچی بود
.... کاش می شد
می دونی رفیق تو مهربون و دلسوزی
ولی عادت کردی که با همه چیز و همه کس مخالفت کنی

Sunday, July 02, 2006

می خواهم خوشبخت باشم

میان عاشق و معشوق همه توهمات جهان جاریست
زندگی یعنی زندگی کردن نه تلاش برای زنده موندن
زندگی یعنی دوست داشتن یعنی عشق
زندگی یعنی لحظه لحظه لذت بردن یعنی خوشبختی
زندگی یعنی کردار نیک گفتارنیک رفتار نیک یعنی اخلاق نیک
زندگی یعنی دیدن ولی خوب دیدن زیبا دیدن
زندگی یعنی دیدن شنیدن گفتن بوییدن لمس کردن دویدن گشتن احساس کردن
و از تک تکشون درست استفاده کردن
زندگی یعنی با هم و برای هم بودن
زندگی یعنی گذشت یعنی فداکاری
زندگی یعنی خواستن و تلاش برای خواستن یعنی کار کردن
و زندگی یعنی انتظار
....

Saturday, July 01, 2006

مثل همیشه

تا حالا فکر می کردم که شب خیلی قشنگه
اما دیدم نه
سحر یه چیز دیگه ایه
شب یه حال و هوای خوبی داره
اما سحر حال و هواش عجیبه
سکوت شب فوق العاده هست
اما سکوت سحر آرامش بخشه
شب با سیاهی و ماه و ستاره رویا پردازی می کنی
وسحر خودش با آسمون آبی و کمرنگش و راز و نیاز پرنده ها می بردت توی رویا
.... شب
.... و سحر